سياهي لشكر تنهايي به اميدي در اين بن بست دل، گوشه نشين شده. ميهمانش كن!
حتي اگر به نغمهاي خراشيده و خسته باشد، از ناي درون، برايشان نغمه سر كن!
بخوان تا آنها هم قصة "او" را بشنوند،
تا آنها هم بدانند مرام گوشهنشينان اين خراب آباد، سرودن است و خواندن،
آن هم براي او و تنها براي او.
بخوان اي آوازهخوان تا بدانند كه
بي همگان به سر شود، بي تو به سر نميشود...
بگو كه ما پنجه بر پردههاي بيپايان زندگي مينهيم و زخمه بر دل ميزنيم؛
بنواز تا ببينند كه هر پردة هستي براي ما رنگي از عشق و نوايي تازه در دل دارد.
هيچكس
No comments:
Post a Comment