Thursday, February 03, 2005

The story of "Him"

سياهي لشكر تنهايي به اميدي در اين بن بست دل، گوشه نشين شده. ميهمانش كن!

حتي اگر به نغمه‌اي خراشيده و خسته باشد، از ناي درون، برايشان نغمه سر كن!

بخوان تا آنها هم قصة "او" را بشنوند،

تا آنها هم بدانند مرام گوشه‌نشينان اين خراب آباد، سرودن است و خواندن،

آن هم براي او و تنها براي او.

بخوان اي آوازه‌خوان تا بدانند كه

بي همگان به سر شود، بي تو به سر نمي‌شود...

بگو كه ما پنجه بر پرده‌هاي بي‌پايان زندگي مي‌نهيم و زخمه بر دل مي‌زنيم؛

بنواز تا ببينند كه هر پردة هستي براي ما رنگي از عشق و نوايي تازه در دل دارد.

هيچكس

No comments: