در اينجا
ديگر كسي هوس نميكند به آسمان نگاه كند. با سر بلند كردن، آنقدر همه خود را در تهِ چاه ميبينند، كه همان همه، بدون آنكه از قبل توافق كرده باشند، به اتفاق، ترجيح ميدهند سرشان را پايين بيندازند و تهِ چاه بودن را، نديد بگيرند.
White Winter Snow
در اينجا
ديگر كسي هوس نميكند به آسمان نگاه كند. با سر بلند كردن، آنقدر همه خود را در تهِ چاه ميبينند، كه همان همه، بدون آنكه از قبل توافق كرده باشند، به اتفاق، ترجيح ميدهند سرشان را پايين بيندازند و تهِ چاه بودن را، نديد بگيرند.
White Winter Snow
چه قدر از اين روزها ميترسم..
نميدانستم كه از روز هم ميشود ترسيد. از هوا هم ميشود وحشت داشت؛ از آب هم متنفر بود؛ عاشق خاك و گِل بود..
اما ميشود. همة اينها ميشود؛ با هم.
تا 8 ماه ديگر بيشتر صبر نميكند. حداكثر. بايد برود پي زندگي خودش. حق دارد. خدا را شكر، پدر و مادر خوب و خيرخواه و فهميده و بينا كه درك ميكنندش، دارد. دل بزرگ.. دارد. تن سالم.. دارد. علم و عقل.. دارد.
ديدهاي خدا وقتي بخواهد به يكي حال بدهد، جوري اين كار را ميكند كه با همان كار، حال يكي ديگر را بگيرد؟ تا حالا اين صحنه را زياد ديدهام. بدبختانه! خيلي بدبختانه! ذليلانه! خفيفانه! مصيبتوارانه! ضعيفانه!
ديدهاي دل ريش و چاك مرا، در كويرِ بيثمرِ بودنم؟ ديدهاي كه گاه، كه اين "گاه" زياد پيش ميآيد، طوفاني در كوير به سوي چيزها و كسهايي كه دلشان را به "رسيدن" به بودنم، بي هدف و بي جهت، خوش كردهاند، تير خلاص ميزند؟
..طوفاني از دور در راه است.
صحراي "من"، دارد خودش را براي عادت كردن به قيافة جديدش آماده ميكند.
White Winter Snow