Sunday, June 21, 2009

كشته شمشير عشق، حال نگويد كه چون
تشنه ديدار دوست، راه نپرسد كه چند


4 comments:

Anonymous said...

شايد به همين دليله که ديگه به خودم اجازه نميدم بگم، چرا با نگار نمياي تهران. پس کي يه گپ حسابي دوستانه با هم بزنيم.
به قول خودت
اين نيز بگذرد

Farideh Ina said...

تبريک تبريک مي​بينم که ديگه شاخ غول رو شکستيد و چشم و دل استان يزد رو روشن نموديد. مبارک باشه مهندس

Unknown said...

بله

sael said...

khoshhaam ke bargashtiiiiiiiiiiiiiiiiiiii kheii ziad !!!! duste ghadimi dust dashti e khabari bede.... :)