سه پری به مراسم غسل تعمید شاهزادهآی دعوت شدند. هدیۀ
اولین پری به شاهزاده، یافتن عشق حقیقیاش بود. دومی به او پول زیادی داد تا هر
کار دلش میخواهد بکند. سومی به او زیبایی داد.
اما مثل همۀ قصههای شاه و پریان، جادوگری ظاهر شد. دلخور
بود که چرا دعوتش نکردهاند؛ پس شاهزاده را نفرین کرد:
- حالا که همه چیز داری، به تو بیشتر میدهم: دست به هر
کاری بزنی، در آن کار استعداد خواهی داشت.
شاهزاده جذاب، ثروتمند و عاشق شد. اما هیچ وقت نمیتوانست
کاری را تمام کند و به آخر برساند. یک نقاش، پیکرتراش، موسیقیدان، و ریاضیدان
عالی بود. اما هرگز نمیتوانست کاری را تمام کند؛ خیلی زود دلش را میزد و میخواست
به سراغ کار دیگری برود.
استاد میگوید: تمام راهها به یک جا میرسند! راه خودت را
برگزین و تا پایانش برو. سعی نکن تمام راهها را طی کنی
از: مکتوب ـ پائولو کوئیلو